اصول اخلاق اسلامی-بخش سوم-(حجه الاسلام دکتر مصطفی نیک اقبال)
امام صادق(ع) فرمود:« خود را براي خوشرفتاري با همنشين خود آماده كن، خلق و خويت را نيكو گردان و زبانت را نگه دار و خشمت را فرو بر، و سخنان بيهوده را رها كن، عفو را پيشه ساز و بخشنده باش ».
اين حديث از آن رو كه به ريشههاي اخلاقِ عملي پرداخته حائز اهميت است. كم سخنی موجب تحبيب قلوب و خود، عبادت است. بسياري از رنجشها از بيهوده سخن گفتن يا سخنِ بيهوده گفتن حاصل ميشود. آنكه سخنش زياد باشد، دشمنانش فزوني گيرند و دوستان واقعي از گرد او برخيزند. شهوت كلام ريشه در نفس امّاره داشته، معلول نقصان توحيد است. آنكه خدا را نيافته به اين و آن انس ميگيرد و آنكه خدا را نشاخته براي تحصيل منفعت، به جلب رضايت اين و آن مشغول است. البته مزاح و مسرور كردن مؤمنان ممدوح است؛ چنانكه در حديث است كه، مؤمني نيست جز آنكه در او مزاح است. اما انسان بايد در خود تعمق كرده، بيابد كه كلامش از شهوتِ سخن گفتن برخواسته يا اينكه ريشه در مودّت با ديگران دارد. اين مقبوح و آن ممدوح است.
در حديث است كه «البلاء مُوَكّلٌ بالمنطق» يعني تا مرد سخن نگفته، از بلاء محفوظ است. اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «واستُر ذَهبك و ذهابك و مذهبك» يعني سرمايه و مسير و هدف خويش را پنهان كن. و نيز همان حضرت فرمود: آشكار كردن امر، قبل از آنكه محكم شود سبب تلاشي آن است.
و نيز در حديث است كه سكوت، عيوب را ميپوشاند و در برابرِ دشمن بسانِِِ زره است.
آري براستي با آن كه از او چيزي نميدانند، نميتوانند دشمني كنند؛ و به آن كه از او چيزي نميدانند به ديده عظمت و تحيّر مينگرند. در حديث است كه معصوم(ع) فرمود: آنكه ميخواهد از جهنّم نجات يابد، زبان خويش را نگه دارد. بزرگان اخلاق اذعان كردهاند كه اكثر گناهان در اثر زبان است. بيتوجّهي به اينكه چه ميگويد، به كه ميگويد، و چرا ميگويد، همواره آفتآفرين است. چه دلها، كه به سخن بيهوده ميشكند و چه حسادتها كه بر ميانگيزاند و چه عيوب كه خداوند پوشانده، آشكار ميسازد. چه تهمتها و چه غيبتها و بدتر از همه چه دروغها كه ناآگانه از او صادر ميشود.
فرو بردن خشم در ظاهر و عفـو نمودن اشخاص در باطن، يعني اينكه از ته قلب آنها را ببخشد و كينهاي از آنها به دل نگيرد، به ايشان حق دهد و رحمت خداوند را نسبت به ايشان دور نداند. اينگونه نباشد كه اگر خود لغزشي كرد و بد خُلقي مرتكب شد به خود حق دهد، امّا اگر از ديگران لغزشي ديد يا حقي توسط آنها از او پايمال شد ايشان را مستحق عذاب خداوند و بدور از رحمت بداند و در ذهن براي ايشان خطّ و نشان بكشد و آنها را به نكبت و فقر حواله دهد.
در حديث است كه نفرين اگر جاي حقّي نيابد به صاحبش باز گردد و خودِ او را گرفتار كند. و باز در حديث است كه نفرين تاريكي ميآورد همان گونه كه دعا در حقّ ديگران، خودِ انسان را صافي و نوراني ميكند.
و نيز مجرّب است كه اهل لعن و نفرين، خود به فقر و نكبت دچار ميشوند. اين مطلب نسبت به هر باطنِناپاك و شرخواهي صادق است، يعني آن كه نيّتش براي ديگران خير نيست، خود به شُرورِ بافيده براي ديگران و افكار منفي كه براي آنها پرداخته، گرفتار ميشود.
بخشـش به ديگران كه با انفاق كردن به آنها يا هديه دادن محقّق ميشود، صرفنظر از آنكه از كَرَم جوشيده و خود باعث ازدياد كرم در انسان است، نقش اساسي در تحبيب قلوب و از ميان رفتن كينههاي پنهان دارد، چه آنها كه در دلِ مُنفق است و چه آنها كه در دل ديگران است. چنانكه در حديث است كه هديهها كينههاي قلوب را از ميان ميبرند.
كم سخني، عفو نمودن و انفاق نمودن كه در حديث عنوان شده بودند، سه راه كار اساسي و پر فايدهاند.
ابوربيع شامي از حضرت صادق(ع) نقل ميكند كه حضرت فرمود: از ما نيست آن كه به هنگام خشم بر خود مسلّط نباشد و كسي كه با يارانش بخوبي رفتار نكند و به آنان كه با او خوش اخلاقي كردهاند خوش خلقي نشان ندهد و رعايت حق نمک را ننمايد.
گوئيم تلافي كردن خوبي با خوبي، حُسن خلق و خودْ شُكر منعم است.
در حديث است كه به آنكه به شما اقبال كرده است اقبال كنيد و سنگين سري ننمائيد. و نيز در حديث است كه ائمه(ع) اندك احساني را فراموش نميكرده تا آخر عمر به كرامت و عظمت از آن ياد ميكردند، نمكدان شكن نبوده و گذشتهها را از ياد نميبردهاند.
امام باقر(ع) فرمود: زائر خانه خدا اجر و پاداشي ندارد اگر اين سه خصلت در او نباشد: تقوايي كه او را از نافرماني خدا باز دارد، حلمي كه به وسيله آن جلوي غضبش را بگيرد و با همنشينش بخوبي رفتار كند. همين حديث به سند ديگري در كافي و نيز من لايحضرهالفقيه از امام صادقu نقل شده است.
مفضّلبنعمر از حضرت صادق(ع) نقل ميكند كه هر كه چهل قدم با مؤمني همگام باشد خدا از حق او در قيامت سؤال ميكند.
از اين حديث بر ميآيد كه مسافران بايد پس از سفر نيز از حال هم جويا بوده نسبت به هم بيمهري نكنند، چنانچه در ادامه همين حديث حضرت(ع) مفضّل را به اين دليل كه از رفيقش بيخبر است و حتي جاي خانه او را نميداند توبيخ ميكند.
سيد رضي در نهجالبلاغه از حضرت امير(ع) نقل ميكند كه چنان با مردم معاشرت كنيد كه اگر از آنها دور شديد مشتاق ديدار شما باشند.
عربي باديه نشين از بنيتميم به نزد پيامبر(ع) آمد و خواستار نصيحت شد حضرت به او فرمود: به مردم اظهار دوستي كن تا تو را دوست بدارند. در حديثي از امام كاظم(ع) اظهار محبّت و دوستي نسبت به مردم نيمي از عقل دانسته شده است. همين مضمون از حضرت صادق(ع) به نقل از رسول اكرم ص نيز روايت شده است. امام صادق(ع) فرمود: هر يك از شما كه برادر ديني خود را دوست دارد، اين دوست داشتن را به او اعلام كند. از اين روايات دانسته ميشود كه مسلمان بايد دوستي و محبتش را نسبت به مردم كتمان نكند بلكه صريحاً ابراز نمايد.
اين، غير از وظيفه خوشـرويي است كه نسبت به همه بايد رعايت شود. زيرا بسيار است كه انسان محبتي نسبت به بعضي در دلش نمييابد اما موظف است با ايشان خوشرو باشد. البته خوشرويي خود سبب تحصيل محبت دو طرفه و خالص گشتن آن ميباشد.
چنانكه در حديث است كه پيامبرص فرمود سه چيز دوستي را خالص ميگرداند: خوشرويي، جا دادن در مجلس و اينكه برادرت را با بهترين نامها بخواني. باز، امام صادق(ع) فرمود: زماني كه كسي را دوست داري او را از اين امر با خبر كن زيرا باعث استواري محبّت بين شما ميگردد.
مدارا کردن: از جمله اموري كه نه از اخلاق حَسَن بلكه بالاتر از آن يعني در زمره مكارم اخلاق(ع) (يعني قلّههاي بلند اخلاق) است مدارا كردن است. اين سجيّت اخلاقي علاوه بر آثار بسيارِ دنيوي بطوريكه در احاديث نيمي از عشرت دانسته شده بدليل صبر و تحمّل بسياري كه ميطلبد، داراي آثار درخشان روحاني است.
بعضي علماء اخلاق گفتهاند مدارا آن است كه دشمنيِ ديگران نسبت به خود را به روي خود نياوري و در ظاهر آنرا آشكار نكني، يعني بديهاي ايشان را بيپاسخ بگذاري. در حديثي از امام صادق(ع) از معناي مدارا پرسيدند حضرت فرمود: يعني بديهاي ايشان را با خوبي جواب گويي.
آنچه امام(ع) فرموده به مراتب، بلند مرتبهتر از آنست كه نخست در تعريف مدارا عنوان شد. قرآن كريم ميفرمايد “بدي را با خوبي( احسن) پاسخ گو، تا آنكه دشمن توست مانند دوست صميمي گردد، و به اين فضيلت نميرسند جز صابران و به اين فضيلت نميرسند الاّ آنانكه داراي بهره فراوان(حظّ عظيم)هستند.”
پيامبر اكرم ص فرمود: ما پيامبران، مأموريم به مدارا كردن همانگونه كه مأموريم به اداي فرايض. و نيز پيامبرص فرمود: حليم ميرود كه پيامبر شود.