با همسرتان صادق باشيد اما … سايت تبيان
سايت تبيان
كلمات در زندگي ما نقش مهمي ايفا ميکنند و شايد بتوان گفت شاهرگ حياتي فعاليت هاي زندگي ما ميباشند. در گفتگو نبايد كلمات را به بازي بگيريم. بايد تا آنجا كه ممكن است صادقانه صحبت كنيم.
كلمات در زندگي ما نقش مهمي ايفا ميکنند و شايد بتوان گفت شاهرگ حياتي فعاليت هاي زندگي ما ميباشند. در گفتگو نبايد كلمات را به بازي بگيريم. بايد تا آنجا كه ممكن است صادقانه صحبت كنيم. اما متأسفانه در جوامع امروز از صداقت، بيشتر سوء استفاده ميكنند تا استفاده. در بسياري از زندگيهاي زناشويي، طرفين صداقت داشتن را با بي گذشت بودن و يا خردهگيري اشتباه ميكنند. اين عده دائماً در تب و تاب هستند تا بگويند: تو ديروز فلان حرف را به من زدي، تو با پدرم چنان كردي و … متأسفانه اينگونه برداشت هاي غلط از صادق بودن، بيشتر باعث از هم پاشيدن زندگي ميشود تا اين كه بتواند بنيان آن را مستحكم كند. اگر بتوانيد مفهوم واقعي صداقت را دريابيد و طعم صادق بودن را بچشيد خواهيد ديد كه زندگي هر روز بهتر و قشنگ تر مي شود.
اجازه دهيد با ذكر چند مثال، اين مسئله را بيشتر بررسي كنيم. گاهي زني يك رفتار غلط از شوهر خود مي بيند و بعد شروع به خردهگيري ميكند. و دائماً يك اشتباه كوچك را عنوان ميكند تنها به دليل اين كه خواسته با شوهرش صادقانه رفتار كند.
يا اين كه مردي بيرون از خانه اشتباه كرده و كاري را به غلط انجام داده است سپس آن را براي همسرش بازگو ميكند تا بدين طريق، هم بار گناه خودش را سبك تر كند و هم با همسرش صادقانه رفتار كرده باشد. يا گاهي اوقات زن يا شوهر ضعفي را از همسر خود مي بيند و سپس بدون توجه به عواطف و احساسات طرف مقابل ميگويد:” چرا درآن میهماني نتوانستي مثل شوهر خواهرم باشي و يا مثل شوهر دوستم رفتاركني؟” و يا مرد ميگويد:” تو هيچ وقت نميتواني مثل زنان ديگر باشي” و … بايد بدانيد هيچكدام از اين رفتارها به معني صداقت در گفتار و كردار نيست. منظور از گفتار صادقانه اين است كه شما احساسات واقعي خود را طوري بيان كنيد كه ديگران بتوانند راحت تر شما را درك كنند و در عين حال موجب رنجش و دلخوري كسي هم نشويد.
بايد همواره در نظر داشته باشيد، بيان كردن شكايتها و مسائل كوچك و قابل اغماض به معني صداقت داشتن نيست، بلكه اگر بخواهيد دائماً اين مسائل را عنوان كنيد، از عنوان كردن مسائل اساسي و مهم زندگي غافل ميشويد. آنچه به تجربه ثابت شده است براي هيچكس حتي نزديكترين افراد مثل پدر، مادر، برادر و خواهر خوشايند و قابل تحمل نيست كه دائماً به شكايات و نالههاي شما گوش دهند.
اصولاً برخورد كردن با افرادي كه هميشه از همه چيز شكايت ميكنند و دائماً در حال غرغر كردن هستند، يك شكنجه رواني است و ذهن هر فردي را آزار مي دهد. البته ناگفته نماند كه اين افراد به ندرت ميتوانند به آنچه كه در زندگي ميخواهند دست يابند.
اگر شما از شوهرتان ميخواهيد تا كاري را برايتان انجام دهد سپس متوجه مي شويد كه او از انجام آن كارممانعت ميكند و يا به نحوي پشت گوش مياندازد، سعي كنيد غرغر نكنيد. بلكه راه ديگري را براي انجام آن كار انتخاب نماييد و يا از انجام آن صرف نظر كنيد.
يكي ديگر از اشتباهاتي كه اكثر خانمها دانسته يا ندانسته مرتكب ميشوند اين است كه دائماً در گذشته زندگي ميكنند. سعي ميكنند خاطرات گذشته را در ذهن خود زير و رو كنند و از بيان خاطرات گذشته مطلبي را براي گفتگو و صحبت انتخاب كنند.
مهم نيست كه حرف يا شكايتي را كه از گذشته داريد چقدر برايتان مهم است بلكه مهم آن است كه هرگز آن را به زبان نياوريد، زيرا گذشته گذشته است، نه شما و نه هيچكس ديگر قادر نيست آن را عوض كند. تنها با به زبان آوردن و تكرار خاطرات تلخ گذشته، لحظات خوش حال و آينده را خراب ميكنيد. ممكن است شوهر شما در گذشته مرتكب اشتباهي شده باشد، يا بر اثر ناآگاهي يك موقعيت خوب را از دست داده باشد و يا پولي را در راه غلط خرج كرده باشد. اگر او مرتكب چنين اشتباهاتي شده بايد بداند كه كارش غلط بوده و وقتي فهميد كه كارش اشتباه بوده ديگر نبايد درباره آن اشتباه حرف بزنيد، يا به نحوي سعي كنيد آن را به رويش بياوريد. زيرا انجام چنين كاري باعث برهم خوردن آسايش شما و خانواده ميشود. چه بسا كه موجب رنجش بيش از حد شوهر و يا موجب بي اعتنا شدن او نسبت به شما و حرف هاي شما شود. اگر با تكرار خطاها و گناه هايي كه يك شخص مرتكب شده مانع شويم كه او گذشته را فراموش كند چنين كاري، خود گناه بزرگتر و نابخشودنيتري خواهد بود.
اگر شما فردي هستيد كه چنين عادتي داريد سعي كنيد هر چه زودتر اين عادت بد را فراموش نماييد. زيرا با ادامه اين كار همسرتان را براي هميشه از خودتان دور ميكنيد. زيرا او دائماً وحشت دارد از اين كه مبادا هر بار كه به صحبت كردن با شما مي پردازد يك كلمه و يا حرف، شما را به ياد گذشته بيندازد و موجب شود شما تمام خاطرات تلخ گذشته را به ميان آوريد. ناگفته نماند تنها زنان نيستند كه ممكن است چنين رفتاري داشته باشند. بسياري از مردان هم دائماً در حال غر زدن هستند. حتي در كوچكترين موارد هم از خود گذشت نشان نميدهند. نقش منفي و ويران كننده اين دسته از مردان در زندگي زناشويي كمتر از نقش زنان نيست، همانطور كه” اريك برن ” يكي از صاحبنظران در اين زمينه ميگويد:” در هر بازي و دغدغه هميشه دو طرف لازم است، اگر نمي خواهيد بازي كنيد، پس اصلاً بازي را شروع نكنيد”. اگر بخواهيم اين مسئله را بيشتر مورد بررسي قرار دهيم. مي توان گفت كه نبايد با گفتن يك حرف و يا جمله بي مورد و نسنجيده دعوا و ناسزاگويي را شروع كنيم.
اگر از طرفي ديديد كه چنين دعوايي در حال شروع شدن است بلافاصله از اتاق خارج شويد. با انجام چنين كاري ميتوانيد از ادامه آن دعوا جلوگيري كنيد.
اگر متوجه شديد شوهر شما به دنبال شما از اتاق خارج شده تا به دعوا و شكايت ادامه دهد به او بگوييد: من هرگز نميخواهم به اين حرفها گوش دهم و هر بار كه تو با من اين چنين رفتار ميكني موجب ميشوي از علاقه من نسبت به زندگي و خودت كم شود. البته نبايد فراموش كنيد تا آنجا كه ممكن است اين حرفها را آرام و با نزاكت به زبان آوريد، تا وضع از آنچه كه هست بدتر نشود.
گروهي از مردان كمتر شكايت ميكنند. متأسفانه اين عده كاري ميكنند كه به مراتب از نق زدن بدتر و در ويران كردن زندگي نقش عميقتري دارد. اين گروه از مردان، با زنان و فرزندان خود طوري رفتار ميكنند كه آنها به ندرت جرئت پيدا ميكنند حرفي را خلاف ميل آنان بزنند و يا اشتباهي را كه انجام دادهاند عنوان كنند. متأسفانه اين دسته از مردان فكر ميكنند منظور از اقتدار، صلابت و جوانمردي و بي توجه بودن به حرف زنان است. و يا اينكه بايد زنان را موجودات معيوب و از نظر فكر و روان ناقص بدانند. متأسفانه در برخي از جوامع اينگونه عقايد حاكم است، و موجب تشويق مردان به داشتن چنين عقايد نادرستي ميشود. اين گروه از مردان هرگز به عواطف و احساسات زنان توجهي نكرده و نقش آنان را در زندگي خود ناچيز مي شمارند. اگر شوهر شما جزء اين گروه از مردان است، مؤثرترين راه براي جلوگيري از گسترش اين گونه عقايد نادرست اين است كه از او بخواهيد زندگي خود ش را بدون حضور شما و يا زندگي دوست و همكارش را بدون حضور زنانشان در نظر بگيرند آن وقت خود به پوچ بودن عقايد خود پي مي برند.
دوستي ميگفت: پس از آنكه عمري را با شوهرم گذراندم تا اين اواخر از يك مسئله مهم و اساسي غافل بودم. من هميشه شوهرم را تشويق ميكردم تا هر چه كه در ذهن دارد به زبان آورد. هرگاه كه شوهرم مثل مجسمه ابوالهول در گوشهاي مي نشست، از او مي خواستم به من بگويد چه چيزي موجب ناراحتي و رنجش او گشته است. روزي در جواب من گفت:” مرا تنها بگذار”. از شنيدن اين حرف ناراحت شدم و بيشتر اصرار كردم تا برايم بگويد چه چيزي موجب ناراحتي او گشته است. آن وقت در جوابم گفت:” برو بيرون”. بعد از شنيدن چنين حرفي فكر كردم شوهرم هرگز نميخواهد با من صحبت كند. چند روز بعد خودم از مسئلهاي ناراحت شدم و پس از چند لحظه، ناراحتي من تبديل به عصبانيت شديد شد. پسرم چند بار اصرار كرد تا برايش بگويم چه چيز موجب ناراحتي من گشته است، چيزي نمانده بود به او بگويم، (از اينجا بيرون). زيرا آنچه كه در آن لحظه احتياج داشتم سكوت بود تا خشمم فرو بنشيند و بتوانم دوباره آرام شوم. هر بار كه پسرم ميآمد، ميپرسيد كه چه چيز موجب ناراحتي من شده است، تحمل صداي او برايم غير ممكن بود. در آن لحظه بود كه منظور شوهرم را از گفتن آن جمله ناخوشايند فهميدم.
فراموش نكنيد كه گاهي مشكلاتي در رابطه با كار يا مسائل ديگر پيش ميآيد كه شوهر شما احتياج به سكوت دارد تا بتواند افكارش را متمركز كرده و راه حلي براي رفع آن مشكل پيدا كند پس اگر گفت:” مرا تنها بگذار” فكر نكنيد منظورش اين است كه نميخواهم با تو حرف بزنم. بلكه ميخواهد بگويد در آن لحظه به سكوت احتياج دارد، نه به مصاحب.